فرمايشات حضرت مهدي (عليه السلام) (از ولادت تا آغاز امامت)

فرمايشات حضرت مهدي (عليه السلام) (از ولادت تا آغاز امامت)
نويسنده:خدامرلد سليميان
منبع:درسنامه مهدويت2-ص229تاص76
اگرچه پنهان‌زيستي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) باعث شده است، در مقايسه با بقية پيشوايان معصوم(عليهم السلام) سخنان کمتري از آن حضرت به دست ما برسد؛ امّا آنچه در دست است ميراث گران‌بهايي است که مي‌بايد هر چه بهتر، از آن، پاسداري و به مضامين آن توجه کرد.
البته شکي نيست سخنان حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) همانند تمام سخنان ديگر امامان(عليهم السلام) مي‌بايد، هم از جهت سند و هم از جهت دلالت مورد بررسي و دقت قرار گيرد. روشن است در پاره‌اي موارد، بلنداي مضمون اين سخنان، ما را از بررسي سند، بي‌نياز مي‌كند؛ امّا بايد توجه داشت، اين کار فقط از دست کارشناسان مربوط بر مي‌آيد. البته در برخي موارد نيز سخناني به آن حضرت نسبت داده مي‌شود که غير قابل پذيرش است.
آنچه در اين مباحث دنبال مي‌شود، نگاهي است کوتاه به بخش‌هايي از سخنان و نوشته‌هاي ارزشمند آخرين پيشواي معصوم(عليه السلام).
با توجه به تمام محدوديت‌هايي که حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در دوران پدر بزرگوار خود و نيز دوران غيبت صغرا داشت، نبايد انتظار داشت مطالب فراواني از آن حضرت به دست ما رسيده باشد؛ امّا با وجود اين همه تنگناها، از آن حضرت، آثار پر‌برکتي به يادگار مانده که بسيار مهم و کار گشا است.
در يک نگاه کلّي، مي‌توان فرمايش‌هاي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را به سه مجموعه تقسيم کرد:
مجموعة نخست: از ولادت تا آغاز امامت
اين دوران، با ولادت آن حضرت آغاز و با شهادت امام عسکري(عليه السلام) پايان مي‌يابد. در اين مدت، سخناني چند از آن بزرگوار نقل شده که به بيان برخي از آن‌ها مي‌پردازيم.
نخستين سخني که در اين دوران در دست است، فرمايش آن حضرت لحظاتي پس از ولادت است که کرامتي از آن حضرت ياد شده است.
حکيمه دختر گرامي امام جواد(عليه السلام) در بخشي از حکايت شب ولادت حضرت حجت(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آورده است:
... ابومحمد با صداي بلند فرمود: «‏اي عمه! فرزندم را نزد من آور». او را نزد وي بردم. او دو كف دستش را گشود و فرزند را ميان آن قرار داد و دو پاي او را به سينه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وي كشيد. سپس فرمود:‌ «اي فرزندم! سخن گوي». نوزاد لب به سخن گشوده، گفت:
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ»؛ سپس بر اميرالمؤمنين و امامان(عليهم السلام) درود فرستاد تا آن‌كه بر پدرش رسيد و سکوت کرد.1
شيخ طوسي و شيخ صدوق با ذكر سند مي‌‏نويسند: نسيم و ماريه گويند:
چون صاحب‌الزمان به دنيا آمد، دو زانو بر زمين نهاد و دو انگشت اشاره را به سوي آسمان بلند كرد. آن‌گاه عطسه كرد و فرمود:
اَلْحَمْدُللهِ رَبِّ العالَمينَ وَ صَلّي اللَّهُ عَلي محمد وَ آلِهِ زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللَّهِ دَاحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنَا فِي الْكَلَام لَزَالَ الشَّكُّ؛2
سپاس پروردگار جهانيان را و خداوند بر محمد و آل او درود فرستد. ستمكاران پنداشته‏اند حجّت خدا از ميان رفته است. اگر براي ما اجازه در سخن گفتن بود، ترديدها از ميان مي‌رفت.
از جمله فرمايش‌هاي آن حضرت در اين دوران، مطلب موجود در حکايت «احمد بن اسحاق» است. آن حضرت به زبان عربي فصيح به وي فرمود:
اَنَا بَقيةُ الله في اَرضِهِ وَ المنتقم مِن اَعدائِهِ؛
من باقي‌ماندة خداوند بر زمين او و انتقام‌گيرندة از دشمنان او هستم.‌اي احمد بن اسحاق! پس از ديدن، جست‌وجوي نشانه مکن»3....

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 42، ح 1؛ همچنين ر.ك: شيخ طوسي, كتاب الغيبة، ص 238؛ اربلي، كشف الغمة في معرفة الائمة(عليهم السلام)، ج 2، ص 449.
2. شيخ طوسي, كتاب الغيبة، ص 244، ح 211؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 42، ح 5؛ همچنين ر.ك: راوندي، الخرائج والجرائح، ج 10، ص 457، ح 2.
3. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص80.




|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
نویسنده : سید محمد حسین هاشمی زاده
تاریخ : جمعه 28 بهمن 1390
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: